امروز همش میگم اگه این مطلبو بزارم دیگه مطلبی نمیمونه که بزارم تو وبلاگ ولی هر دفعه تو منو غافل گیر میکنی و کارهای جدیدی میکنی میخواستیم بریم خونه ی عمو . من همه ی لباساتو تنت کردم بعد رفتم که خودم حاضر بشم تا برگشتم دیدم لباساتو در اوردی میخواستم شاخ در بیارم.چطوری لباساتو در آوردی؟؟؟؟از اون جالب تر این بود که تازه یه بلوز و شلوارک پوشیده بودی توی این سرما این روزا من همش لباس تنش میکنم این همش در میاره و عوض میکنه نمیشه که راضیشم کرد.میگه میگم به پلیسه بیاد ببردت آها یا...